از عنوان مقاله نباید این گونه استنباط شود که هدف، بررسی آرای نظریه پردازان فمینیست و قضاوت درباره آنهاست. بکار بردن واژه فمینیسم به این سبب است که این واژه به طور عام و رایج در بین برخی ایرانیان به واژه ای برای احقاق حقوق زنان بدل شده است. گاه مشاهده می شود که مدعیان و طرفداران فمینیسم از مبانی نحله های فکری و شاخه های متعدد و متکثر و گاه متغیر آن با یکدیگر اطلاعی ندارند. در این مقاله می کوشم تا با اتکا بر آرای نظریه پردازان انتقادی در آن چه با تسامح فمینیسم مثبت و منفی نامیده ام تحقیق کنم. میانجی من برای انجام این تحقیق سینماست. هنر قبل از فیلسوفان و جامعه شناسان کاوش در زندگی روزمره، سرنوشت زنان و خانواده - تولستوی در آنا کارنینا، فلوبر در مادام بووآری، تاماس هاردی در تس دوربرویل - را آغاز کرده بود، و سینمای بعد از جنگ جهانی دوم، خاصه سینمای نئورئالیستی و ژانر ملودراما سرنوشت خانواده و دست و پنجه نرم کردن آن خاصه زنان با معضلات زندگی روزمره را به موضوع اصلی خود بدل کردند. در سینمای بعد از جنگ ایران نیز ژانر ملودراما گسترش یافت. دیدگاه فمینیستی که جسته گریخته در ایران مطرح شده بود، در این سینما به شیوه ای گسترده مطرح شد. در این مقاله کوشیده ام تا با دو مقوله مذکور تصویری را که سینما از زندگی زنان ترسیم کرده است، نمایان سازم.